زيباكلام با حضور در غرفه رجانيوز در هجدهمين نمايشگاه بينالمللي مطبوعات نظراتش در مورد انتخابات مجلس نهم و حضور جريان موسوم به اصلاحطلب، اظهارات تاجزاده براي اعتصاب غذا و روزه ايرانيان در دوشنبههاي اول هر ماه!، علت اشتراك نظر افرادي مانند مطهري و كاتوزيان با جريان موسوم به اصلاحطلب، جريان مشايي، جبهه پايداري، جنبش وال استريت و پادشاهان ايران باستان را بيان كرد.
زيباكلام در اين گفتوگو كه عملاً به بحث ميان او و تعدادي از بازديدكنندگان نمايشگاه تبديل شد، اذعان كرد كه اصلاحطلبان حتي اگر وارد انتخابات شوند، در تهران رأي نميآورند، وي رأي ساير نقاط كشور را قومي و قبيلهاي خواند و با "در و داهاتي" خواندن مردم كشورمان گفت آنها بهخاطر اين رأي ميدهند كه قبيله مقابلشان رأي نياورد.
آقاي زيباكلام كه مشخص نيست چرا زماني كه دوستانش در مجلس ششم و دولتهاي پنجم تا هشتم رأي ميآوردند، چنين گونهشناسيهايي از رأي مردم نميكرد، در بخش ديگري از گفتوگو هنگام كه از او در مورد پيشنهاد مضحك تاجزاده سؤال شد، در مورد اصل اين خبر تشكيك كرد. اين در حالي است كه پيشنهاد تاجزاده براي اعتصاب غذا در خانه در روزهاي دوشنبه اول هر ماه كه حتي مورد تمسخر رسانههاي جريان فتنه قرار گرفت، از سوي همين رسانهها منتشر شده بود.
زيباكلام كه از علاقهمندان به هاشمي رفسنجاني محسوب ميشود در بخش ديگر، به جبهه پايداري حمله كرد و در حالي كه شخص وي و دوستانش همه را متهم ميكنند، گفت جبهه پايداري بر اساس نفي شكل گرفته و سرنوشت سازمان مجاهدين را دارد. وي همچنين موضع خود درباره سد معبر بودن جنبش ضد والاستريت را تكرار كرد. متن كامل اين گفتو شنود كه در شناخت عناصر جريان موسوم به اصلاحطلب ميتواند مفيد باشد، در ادامه آمده است:
برخي از افراد منتسب به اصولگرايان مثل آقايان مطهري و كاتوزيان اعلام مي كنند كه ما با جريان اصلاح طلب مرز بندي مشخصي نداريم و حتي از اينكه در ليست آنها باشيم، استقبال هم ميكنيم، علت تغيير اين افراد چيست؟
من فكر ميكنم اين سؤال اصلي نيست و خيلي غير مهم است. ممكن است آقاي علي مطهري بگويد براي من مهم نيست كه اسمم در ليست اصلاح طلبان باشد. اگر هم اسم من را بگذارند نميروم بگويم اسمم را در بياوريد، يا يك آقاي ديگر هم همين را بگويد يا يك خانم ديگر هم همينطور؛ مسئله اساسي اين است كه به نظر من، اصلاح طلبان در انتخابات اساسا شركت نميكنند، بنابراين ليست اصلاح طلبان در تهران نخواهد بود كه اسم آقاي مطهري باشد يا نباشد.
پس چرا در مجلس هشتم شركت كردند؟
در مجلس هشتم، شرايط سياسي كشور فرق ميكرد، در سال 86، حوادث بعد از 22 خرداد 88 و خيلي موارد ديگر اتفاق نيفتاده بود، بنابر اين بعيد به نظر مي رسد اصلاح طلبان رسما در انتخابات حاضر شوند، منظورم هم از رسمي اين است كه بيانيه اي باشد كه به امضاي آقايان خاتمي، موسوي و كروبي برسد كه اي مردم مسلمان و آزاده و شريف ايران در انتخابات شركت كنيد و به ليستهاي اصلاح طلبان رأي دهيد؛ قطعاً چنين اتفاقي نخواهد افتاد.
شما نيامدن را به نفع اين جريان ميدانيد؟ بالاخره برخي افراد مثل آقايان عارف و امثال او تایید صلاحیت می شوند.
حالا يك وقت اصلاح طلبان مي گويند ما بر عهده افراد مي گذاريم، هر كه خواست، شركت كند، يك وقت هم مي گويند كه ما مثل نهضت آزادي انتخابات را بايكوت مي كنيم و در انتخابات شركت نمي كنيم. يك احتمال خيلي ضعيفي هم هست كه بگويند ما شركت مي كنيم. اگر احتمال اول محقق شود، يعني اصلاح طلبان رسما موضع گيري كنند كه ما در انتخابات شركت نخواهيم كرد، آن وقت به نظر من آقاي مجيد انصاري و آقاي سيد حسن خميني و آقاي كواكبيان و آقاي افروغ و آقاي مطهري خيلي برايشان سخت مي شود. به نظرم بعيد است حتي اگر شركت كنند و صلاحيتشان هم تايييد شود، رأي بياورند.
ميماند آن گزينه دوم كه محتمل است و آن اينكه اصلاح طلبان سكوت كنند، آقاي خاتمي سكوت كند، آقاي هاشمي سكوت كند، رهبران جنبش سبز سكوت كنند و با سكوت خودشان عملاً بر عهده افراد بگذارند، خود آقاي كواكبيان، خود آقاي منتجب نيا، خود آقاي عارف، آقاي مطهري -نه حالا مطهري هيچ وقت رسماً اصلاح طلب نبوده- در اين صورت ممكن است كه اصلاح طلبان فردي شركت كنند، بعضا رد صلاحيت خواهند شد، بعضا رد صلاحيت نخواهند شد. ولي بعيد به نظر ميآيد كه بتوانند رأي بياورند، رأي نخواهند آورد، دليلش هم واضح است، براي اينكه كساني كه رأي دهندگان بالقوه اصلاح طلبان هستند در انتخابات اسفند 90 شركت نخواهند كرد. در انتخابات اسفند 90 كساني شركت مي كنند كه رأي دهندگان بالقوه جناح راست هستند!
مثل اتفاقاتي كه براي انتخابات مجلس هفتم در سال 82 اتفاق افتاد...
86؛ ببينيد در انتخابات اسفند 86 در تهران از شش ميليون واجدين شرايط كه در تهران هستند، آقاي حميد رسايي كه دوست شما هست، چقدر راي آورد؟ من به تو مي گويم كه چقدر رأي آورد. 200 هزار تا! آقاي حميد رسايي با 200 هزار تا رأي نماينده تهران شد. اگر 10 درصد واجدين شرايط رأي تهران به آقاي حميد رسايي راي ميدادند، ايشان 600 هزار تا راي ميآورد و در همان دوره اول ( به مجلس ) ميرفت. ولي ايشان، خانم زهره الهيان، خانم فاطمه آليا، آقاي روح الله حسينيان، اينها همهاشان با 200 تا 300 هزار رأي به مجلس رفتند، بالاترين رأي مال آقاي دكتر حدادعادل بوده، مال آقاي علي تهراني معلم اخلاق دولت بوده (احتمالاً منظور آقاي زيباكلام حجتالاسلام دكتر مرتضي آقاتهراني است!)، آنچه كه در اسفند 90 هم اتفاق ميافتد همين خواهد بود. يعني در حوزههاي بزرگ نمي آيند در انتخابات شركت كنند. يعني دليلي هم ندارد كه اگر يك اصلاح طلبي آمد در تهران نامزد شد، بيايند و به او رأي دهند. يعني در اسفند 90 هم من فكر كنم كه 20 درصد بيشتر نيايند در انتخابات شركت كنند.
اما در كل مملكت، حق با شماست؛ مشاركت بالاي 50 درصد خواهد بود. چرا؟ براي اينكه ما يك سري مناطق دور از تهران داريم كه آنجا سياسي نيست، آنجا قبيلگي است؛ خانواده ما براي اينكه من بروم به مجلس به هر قيمتي شده ميآيند رأي مي دهند كه از خانواده فلانی (اشاره به يكي از نويسندگان رجانيوز) كسي انتخاب نشود. ايذهايها در انتخابات شركت ميكنند تا از باغ ملكيها كسي نرود. تفرشيها ميآيند تا از آشتيان كسي نرود. ببينيد ملاكها اينجوري است آنها بعضاً 70 درصد، 60 درصد، 80 درصد شركت ميكنند و اصولگرا و غير اصولگرا هم برايشان خيلي ملاك نيست.
آن 60 – 70 درصد در و داهات را وقتي شما مي ريزيد روي 10 -15 درصد تهران و اصفهان و شيراز و اينها، بله ميانگين 50 درصد ميشود. یک نفر هم ميگويد كه اين همان دموكراسي هست كه ما نصف بهعلاوه يك را آورديم. راست هم مي گويد آورده! دليل اينكه اصلاح طلبان در يك همچنين شرايطي نميتوانند رأي بياورند، به خاطر اين است كه اصلاً در تهران كسي رأي نميدهد كه بيايد برود به اصلاح طلب رأي دهد.
سوال يكي از ميهمانان غرفه رجانيوز: آقاي دكتر اصلاح طلبان كه فقط در تهران نيستند...
اصفهان هم همينطور، شيراز هم همينطور، در و دهات مي شود قومي قبيلگي.
آقاي تاجزاده اخيرا گفته اند كه طرفداران جنبش سبز هر دوشنبه روزه بگيرند و مبارزه را ادامه دهند نظر شما راجع به اين پيشنهاد چيست؟
من اگر چه همه شما را به عنوان مسلمان، متدين، راستگو مي شناسم اما به عنوان يك قاعده كلي مطالبي كه برو بچه هاي رجانيوز، بروبچه هاي ايسنا، بروبچه هاي ايرنا به نقل از تاجزاده مي گويند، به نقل از صادق زيبا كلام مي گويند، به نقل از بالاترين ميگويند، به نقل از پايينترين ميگويند به نقل از خانم كلينتون ميگويند، العربيه ميگويند، من همه اينها را تو گيومه مي گذارم تا بعداً ثابت شود كه اين بوده است.
ببينيد يك مثال ساده ميزنم، ديروز بچه هاي فارس گفتند كه خانم كلينتون در مصاحبه اش با بيبيسي فارسي گفته كه آي سبزا اسلحه دستتان بگيريد قيام كنيد ما هم از شما پشتيباني مي كنيم. گفتم واقعا من فكر نميكنم كه ايشان يك همچنين چيزي گفته باشد. گفتند نه آقا گفته؛ همه جا پخش شده است. گفتم آخه اين خيلي احمقانه است! من فكر نميكنم يك همچنين جمله احمقانهاي را وزير خارجه آمريكا بگويد. بعد معلوم شد اصلا خسن و خسين خواهران معاويه اند. اصلا آن يك چيز ديگري گفته، سوال يك چيز ديگري بوده است. فارس نيوز اين را برداشته اينجوري چيز كرده كه خانم كلينتون گفته سبزا اسلحه دست بگيريد. با اينكه ايشان (مصاحبه کننده) دانشجوي من است و دوستش هم دارم، بچه متديني هم هست، ولي وقتي ايشان ميگويد كه تاج زاده اين را گفته، حجاريان اين را گفته، يك خورده من احتياط ميكنم. اما اگر ايشان گفته باشد روزه بگيريم، سه شنبه ها تظاهرات كنيم، شبها برويم الله اكبر بگوييم، شبهاي جمعه پنجاه تا اسير را آزاد كنيم، برده را آزاد كنيم، و اينها، خيلي غير طبيعي نيست، اگر اين را گفته باشد.
طبيعي است كه آن آدم يك اهدافي دارد، براي آن اهداف الآن رفته در زندان افتاده و حاضر نيست كه كوتاه بيايد، بنابراين، طبيعي است كه بگويد براي رسيدن به اين اهداف بايد مبارزه كنيم. فكر نميكنم كه گفته باشد نماز صبح 7 ركعت است! حالا الان بگوييم كه واي چه چيزي گفته است. حالا يك راه مبارزه هم اين است كه يكشنبه ها روزه بگيريم.
به نظر شما چه تفاوت ماهوي بين علي لاريجاني و علي مطهري و خيلي از اين آقاياني كه الان در مجلس هستند با اصلاح طلبان وجود دارد.
بين اينهايي كه شما مي گوييد، خيلي تفاوت است،.همانقدر كه بين آقاي لاريجاني و آقاي مطهري اختلاف است، تفاوت است، فاصله است، همانقدر هم بين آقاي مطهري و يك اصلاح طلبي كه الآن در زندان است، تفاوت و اختلاف و فاصله است. بنابراين بين آقاي مطهري و آقاي لاريجاني خيلي تفاوت و فاصله سياسي است، بين آقاي مطهري و بين آقاي عبدالله رمضان زاده كه الآن پنج سال در زندان هست، خيلي تفاوت است. بنابراين ما نمي توانيم بگوييم كه اينها يك جورهايي حرفهاي اصلاح طلبان را ميزنند. ممكن است 50 تا حرف آقاي لاريجاني يا 500 تا حرف آقاي مطهري هماني هم باشد كه آقاي رمضان زاده ميگويد، هماني باشد كه آقاي خاتمي مي گويد اما چيزي را اثبات نميكند.
اينكه خودشان ميگويند ما با اصلاح طلبان در يك ليست باشيم، برايمان هيچ فرقي نميكند، چه معنايي دارد؟
حالا نميدانم گفته استقبال ميكنم يا شما داريد مي گوييد؛ اما عليالقاعده اگر من زيبا كلام مجاب و قانع شدم كه بخواهم در انتخابات شركت كنم، مثلا ليست زرتشيهاي مقيم مركز اسم من را در ليستش گذاشته، ارامنه جنوب شهر تهران اسم من را در ليستشان گذاشتند، خب اين چه چيزي را ميرساند. من بروم و فحش ... بدهم به ارامنه و بگويم چرا اسم من را گذاشتيد؟
معمولا تكذيب مي كنند اين اتفاق براي مجلس هشتم افتاد يكي از نمايندگان اصولگرا را در ليست اصلاح طلبان گذاشتند و بعد تكذيب كرد.
خب آره؛ من هم اگر به جاي او بودم، اين كار را مي كردم. براي اينكه او سياسي كار ميكند ولي آقاي مطهري در آن حد سياسي كار نيست. ببين من اينجوري ميتوانم به شما جواب دهم كه اعتقاد علي مطهري به يك سري آرمانها، به يك سري ايدهآلهاي اسلامي، خيلي بيشتر از زاكاني و كوچك زاده و روح الله حسنيان و علي لاريجاني است. لااقل يك حداقلهايي را قبول دارد و ميگويد من ديگر از اينها پايين تر نميآيم. ولي آقاي فلانی ممكن است براي اينكه رييس رجانيوز شود، بگويند كه سر اين خانم را هم ببر، برود ببرد! ولي اگر به مطهري بگويند براي اينكه تو رييس رجانيوز شوي، بايد مثلا دو تا كشيده بزني تو گوش فلاني، مي گويد نه آقا من رييس رجانيوز نمي شوم. اين اختلاف نظرها هم هست.
يكي از مهمانان غرفه رجانيوز: يعني مي گوييد اصولگرايان هيچ حداقلهايي را ندارند؟
من نميگويم اصولگرايان، من راجع به آدم ها صحبت مي كنم و مي گويم ممكن است خيليها بگويند كه هدف، وسيله را توجيه ميكند ممكن است آقاي ثابتي بگويد كه حفظ نظام اوجب واجبات است...
اين را كه امام خميني مي گويد؟!
همه كار ممكن است كه بكنيم.
اين كار كه كار اصلاح طلبهاست.
نه، اين كار، كار ماكياول است، اگر حقيقتش را بخواهيد كه براي قدرت و بودن در قدرت و تحكيم قدرت، خيلي چيزها را بايد خيلي جدي نگرفت.
به نظر ميرسد جريان آقاي مشايي كه به جريان انحرافي مشهور شده است، براي انتخابات مجلس نهم برنامههايي دارند، نظر شما در اين خصوص چيست؟
من اسم اينها را جريان انحرافي نمي گذارم، من اسمشان را فراكسيون رحيم مشايي و احمدي نژاد مي گذارم. من معتقدم كه در انتخابات اسفند ماه چهار گروه خواهند بود. يك گروه فراكسيون رحيم مشايي و احمدي نژاد، يك گروه 7+8 يا 8+ 7، يك گروه جبهه پايداري -طرفداران آقاي احمدي نژاد كه در نقاب هستند- و گروه چهارم يك طيف مستقل است، حالا ممكن است كه در ميان آنها آقاي كواكبيان هم باشد، مهدي هاشمي هم باشد، محسن هاشمي هم باشد. سخت است كه آدم تصور كند و بگويد دقيقا اين چهار گروه و اين چهار جريان هركدام چقدر رأي مياورند. حدس من اين است با توجه به اينكه فراكسيون احمدي نژاد و رحيم مشايي از امكانات دولتي برخوردار هستند، استانداريها را دارند، وزارت كشور را دارند، فرمانداريها را دارند، من فكر ميكنم حول و حوش 100 نماينده اين فراكسيون داشته باشند. فراكسيون بدنه اصلي اصولگرا هم فكر ميكنم 70- 80 راي داشته باشند. حالا تهران و شهرستان؛ جبهه پايداري بين 40 تا 50 يا حداكثر 60 رأي داشته باشند. مابقي 300 تا هم به مستقلها ميرسد. يعني دو فراكسيون اصلي احمدي نژاد و رحيم مشايي خواهند بود و اصولگرايان 7+8.
نظر شما راجع به جبهه پايداري چيست؟ عدهاي مي گويند تندند عدهاي ميگويند كُند هستند.
نه من ميگويم نه كندند و نه تند؛ من معتقدم جبهه پايداري يك جريان راديكال و تندرو سياسي است. جرياني هست كه بيش از آنكه آدم اين جريان را بتواند با يك سري افكار و آرمانها و عقايد سياسي گره بزند، بيشتر گره ميخورند به بغض و كينهشان نسبت به افراد و نسبت به انسانها. بغض و كينه رحيم مشايي، بغض و كينه احمدي نژاد، بغض و كينه هاشمي رفسنجاني، بغض و كينه اصلاح طلبان. جريان سياسي كه با بعض و كينه جلو برود، نهايتا سازمان مجاهدين ميشود. جريان سياسي بايد ايدئولوژي داشته باشد، بايد عقيده داشته باشد. من از شما يك سوال ساده ميكنم. فرض كنيد كه جبهه پايداري در انتخابات مجلس برنده شد. حالا نخست وزير هم بايد تعيين كنند، رييس مجلس هم بايد تعيين كنند، زمام امور مملكت را هم بايد بگيرند. سوال؟ سياست خارجيشان چيست؟ واقعا مانيفستشان، سياست خارجيشان چيست؟ براي اقتصاد چه كاري ميخواهند انجام دهند؟
مگر براي بقيه گروهها مشخص است؟
7+8 خيلي مشخص است. 7+8 معتقد به اقتصاد بازار است،7+8 معتقد به يك جور اعتدال و ميانه روي در سياست خارجي است، 7+8 معتقد است كه جريان اعتدال و هاشمي را بايد داشته باشد...
يكي از ميهمانان غرفه رجانيوز: آيا شما به فتنه سال 88 اعتقاد داريد؟
نه، قبول ندارم. در اتفاقات 88، ميليونها نفر بودند كه فكر ميكردند در انتخابات تقلب شده است، حقشان خورده است و ميگفتند رأي ما كو.
به نظر شما تقلب شده بود؟
من به طور قطع نميتوانم بگويم تقلب شده بود يا نه و اينكه واقعاً احمدي نژاد ميتوانسته 24 ميليون راي آورده باشد، در عين حال ميتواند تقلب هم شده باشد. حجم دانش من اينقدر نيست كه خيلي محكم بگويم كه تقلب شده بوده يا احمدي نژاد اينقدر رأي آورده است.
يكي از ميهمانان غرفه رجانيوز: درست است شما برخورد پليس با معترضان در آمريكا در جنبش وال استريت را قانوني و به دليل سد معبر عنوان كرده بوديد؟
بله، بگذاريد من ته نظرم را راجع به انقلاب وال استريت بگويم. به نظر من غرب سقوط نخواهد كرد، براي اينكه نظامي كه به مخالفش اجازه بدهد ابراز مخالفت كند و او را از بين نبرد، سقوط نميكند. نظامهايي كه الان در برابر چشمان ما دارند سقوط ميكنند، تماماً نظامهايي بودند كه كوچكترين حقي براي مخالفان قائل نبودند. شما باورتان ميشود بعضيها در داخل حاكميت آمريكا اصلا از اين جريان استقبال هم ميكنند، يعني اوباما و ليبرالها از اينها استقاده هم ميكنند.
اين پرونده تروريستي اخير عليه ايران را چه كسي در آمريكا علم كرد؟
من فكر مي كنم جمهوري خواهان.
براي اينكه اوباما را در تله بيندازند؟
بله يعني هدفشان اين است كه بگويند ايرانيها خواستند در روز روشن بيايند سفير دوست ما را بزنند اين مرتيكه اوباما هيچ اقدامي عليه ايران نمي كند.
ميگويند شما پايتان را بر پرچم آمريكا نگذاشتيد و از آن پريديد؟
بله.
آيا از آمريكا مي ترسيد؟
نه، چون من براي 300 ميليون آمريكايي احترام قائل هستم.
يكي از ميهمانان غرفه رجانيوز: اين قضيه پان ايرانيسمي كه شما مطرح كرديد، خيلي به اين سناريوي تروريستي كمك كرد، يعني هم زمان با هم شد، پروژه ايران هراسي را كامل كرديد، شما در پازل آنها حركت كرديد، اين را كه ديگر نمي توان كتمان كرد. شما گرا را از كجا گرفتيد؟
گرا را از اينجا گرفتم كه با حسين الله كرم قزوين رفته بوديم، هنوز هم داستان مشايي اينها اينطوري نشده بود و آبروريزي زياد نشده بود. رييس بسيج قزوين آمد ايشان با اصرار و تكرار به من گفت كه شما از مشايي دفاع كرديد. هي ما مودبانه جواب داديم، بعد آخرش گفتم كه عزيز من قربونت بروم، فدات شوم، من يك تار موي حضرت محمد بن عبدالله (ص) را به صد تا كوروش و داريوش و خشايار نميدهم، من نميتوانم با رحيم مشايي باشم، تو به صورت اصلاح كرده من كاري نداشته باش، من هويتم مشخص است، من هويتم را از آنجا ميگيرم. بعد سلطنت طلبها و اين و آن شروع به فحش دادن كردند كه خاك بر سر تو اصلاح طلب و روشنفكر كنند! ولي واقعا نظرم اين است كه هويتم را از آن دارم ميگيرم. به قول آن آقا از بيابانهاي عربستان مي گيرم.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : صادق زيباكلام, حمله به جبهه پايداري, اصلاح طلبان, جريان اعتدال و هاشمي, ,